شغل مشهورترین نویسنده‌گان جهان

گزارشگر:مهری محمدی‌مقدم/ سه شنبه 26 حوت 1393 - ۲۵ حوت ۱۳۹۳

mnandegar-3حتا اگر مشهورترین نویسندۀ جهان هم باشید، باید از پسِ خرجِ روزگار برآیید. خالقانِ برجسته‌ترین آثار ادبی هم از جایی شروع کرده‌اند و معمولاً در ابتدا و یا در کنار نویسنده‌گی، به کار دیگری اشتغال داشته‌اند.
در گزارش پیشِ‌ رو به شغل‌های روزانه و پیشۀ ابتداییِ ۱۵ نویسندۀ صاحب‌نام از جمله «جیمز جویس»، «فرانتس کافکا»، «فئودور داستایوفسکی» و «جورج اورول» اشاره می‌شود.

«آگاتا کریستی»/ دستیار داروساز
وقتی انگلستان در سال ۱۹۱۴ علیه آلمان اعلام جنگ کرد، آگاتا کریستی معروف به «ملکۀ جنایت» بلافاصله به نیروهای داوطلبانۀ امدادی ملحق شد و چهار سال بعدیِ زنده‌گی‌اش را به درمان سربازان مجروح در بیمارستان نظامی شهر «دوون» سپری کرد. کریستی پس از دو سال کار بدون دستمزد، به عنوان دستیار داروساز برگزیده شد و برایش سالانه درآمدی ۱۶ پوندی تا پایان جنگ در نظر گرفته شد. این مبلغ معادل روزانه ۱۳۰۰ دالر پولِ امروزی است. او بعدها از دانش داروسازی در بسیاری از رمان‌هایش از جمله «هرکول پوآرو» بهره برد.

«چارلز دیکنز»/ کارگر کارخانه
چارلز دیکنز پیش از این‌که به عنوان روزنامه‌نگاری آزاد و باسابقه و کارمند دفتری حقوقی مشغول به کار شود، در ۱۲ساله‌گی کارگر یک کارخانۀ واکس‌سازی بود. وظیفۀ خالق «الیور توییست» چسباندن برچسب روی قوطی‌های واکس بود. او که ۱۰ ساعت در روز کار می‌کرد، هفته‌یی شش شیلینگ دریافت می‌کرد. این مبلغ حدوداً برابر ۲۵ دالر روزانۀ اکنون است.
دیکنز بعدها از خاطرات آن دورانش تعریف کرد و گفت که نام یکی از پسرهایی که در کنارش کار می‌کرده، «باب فاگین» بوده است. او زمانی به دوست و زنده‌گی‌نامه‌نویس خود «جان فورستر» گفت: بعدها به خود اجازه دادم از نام او در رمانم استفاده کنم. کار دیکنز در دفتر وکالت هم الهام‌بخش او برای صحنۀ دادگاه رمان «خانۀ بلیک» شده است.

«فئودور داستایوفسکی» / مهندس
والدین فئودور داستایوفسکیِ ۱۵ ساله علی‌رغم میلش، او و برادرش «میخائیل» را در موسسۀ مهندسی نظامی «نیکولایف» سن پترزبورگ ثبت نام کردند. با علاقۀ شدیدی که این نویسنده به ادبیات، هنر، مذهب و آثار کلاسیک‌ها داشت، به فردی بیگانه میان هم‌صنفی‌هایش تبدیل شده بود. به گفتۀ یکی از دوستانش، هیچ شاگردی بی‌میل‌تر از فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی به امور نظامی وجود نداشت.
پدر و مادر این رمان‌نویس بزرگ روس در زمان تحصیل او در این موسسه درگذشتند، اما با وجود شدت گرفتن بیماری صرع، او فارغ‌التحصیل شد و به عنوان یک مهندس مشغول به کار شد. او عشق به هنر را با ترجمه از زبان فرانسوی در اوقات فراغتش زنده نگه می‌داشت. داستایوفسکی در سال ۱۸۴۳ ترجمۀ روسی از بالزاک را منتشر کرد و سه سال پس از آن، نخستین رمانش «بیچاره‌گان» را به چاپ رساند.

«آرتور کانن دویل» / جراح
آرتور کانن دویل، نویسندۀ داستان‌های کارآگاهی «شرلوک هلمز»، در رشتۀ پزشکی دانشگاه ادینبورگ تحصیل کرد و سال ۱۸۸۰ در کشتی‌یی که به ‌منظور شکار وال به قطب می‌رفت، داکتر بود. او در سفری که سال ۱۸۸۱ به غرب افریقا داشت، جراح کشتی شد.
کانن دویل پس از بازگشت به انگلیس در همپشایر مطبی زد و وقتش را با ویزیت بیماران و داستان‌نویسی می‌گذراند. «راز کلومبر» اولین رمان این نویسنده بود که تا زمان موفقیتِ او به عنوان خالق شخصیت ماندگار «شرلوک»، در سال ۱۸۸۷ به چاپ نرسید.

«رابرت فراست» / معلم
رابرت فراست، شاعر امریکایی برندۀ چهار جایزۀ پولیتزر، پس از دو ماه از تدریس در کالج «دارتموث» نیوهمپشایر انصراف داد و به خانه‌اش در ماساچوست بازگشت. او در آن‌جا به عنوان معلم مشغول به کار شد. زمانی که فراست اولین دفتر شعرش را روانۀ بازار کرد، در کارخانۀ لامپ‌سازی کار می‌کرد.

«جوزف هلر»/ شاگرد آهنگر
جوزف هلر پس از اتمام دبیرستان در سال ۱۹۴۱ و پیش از ثبت‌نام در نیروهای هوایی ارتش امریکا، به عنوان شاگرد آهنگر مشغول به کار شد. بعد از جنگ، او به تحصیل رشتۀ ادبیات‌ انگلیسی در کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و در سال ۱۹۴۹ موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا شد.
طی یک دهه پس از آن، هلر به تدریس داستان و نمایشنامه‌نویسی در چندین مدرسه و کالج کلمبیا مشغول شد. او سپس، شغلی در آژانس تبلیغاتی گرفت و در اوقات فراغتش نویسنده‌گی را دنبال کرد. اولین فصل رمان معروف «مخمصه» طی یک هفته در سال ۱۹۵۳ به نگارش درآمد اما نوشتن بقیۀ کتاب هشت سال به طول انجامید.

«جیمز جویس»/ اپراتور سینما
جیمز جویس پس از ترک تحصیل از رشتۀ پزشکی، فعالیت به عنوان خواننده، پیانیست و مدرس انگلیسی در کرواسی و ایتالیا، به همراه «نورا بارنکل» به ایرلند بازگشت و اولین سینمای دوبلین را به نام «وولتا» راه‌اندازی کرد.
این راه به بن‌بست رسید و جویس شکست خورد. او باز هم به تدریس روی آورد، اما نوشتن داستان‌ کوتاه را در زمان فراغتش ادامه داد. خالق «اولیس» پس از سال‌ها بازنویسی و تلاش برای یافتن ناشر، در سال ۱۹۱۴ موفق شد اولین کتاب مهمش «دوبلینی‌ها» را به چاپ برساند.

«فرانتس کافکا»/ کارمند حقوقی
فرانتس کافکا دکترای حقوقش را سال ۱۹۰۶ از دانشگاه پراگ گرفت. پس از یک سال کار اجباری بی‌مزد و مواجب، در نوامبر ۱۹۰۷ در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد، اما ۹ ماه بعد به علت ساعت‌های طولانی کار از ۸ صبح تا ۶ بعدازظهر که وقتی برای نوشتن برایش باقی نمی‌گذاشت، آن را ترک کرد.
نویسندۀ «مسخ» سپس به عنوان ارزیاب غرامت در یک موسسۀ خسارت صنعتی شروع به فعالیت کرد و در سال ۱۹۱۱ یکی از بنیان‌گذاران کارخانۀ پنبۀ‌ نسوز شد. گرچه کافکا همواره از شغل‌های روزانه‌اش متنفر بود، همیشه کارمندی شایسته بود و بارها ترفیع گرفته بود.

«جک کروآک» / کارگر ظرف‌شوی
جک کروآک، نویسندۀ «در جاده»، در حوزه‌های مختلفی چون ظرف‌شویی، نگهبانی شب، پنبه‌کَنی، مأمور پمپ بنزین، کارگر عرشۀ کشتی، سوزنبانِ قطار و نگهبان آتش‌سوزی مشغول به کار بوده است.

«جک لندن» / قاچاقچی صدف
جک لندن در نوجوانی از محل پرورش صدف‌های خوراکی سرقت می‌کرد و صدف‌ها را در بازار اوکلند به فروش می‌رساند. زمانی که قایقش صدمه دید و دیگر قابل تعمیر نبود، در یک مرکز نگهداری آبزیان مشغول شد و سپس به خدمۀ قایق شکار شیردریایی در دریای آرام پیوست.
لندن پیش از بازگشت به دبیرستان در سال ۱۸۹۶ در یک کارخانۀ کنف‌ریسی کار کرد. خالق رمان «آوای وحش» در ۱۷ ساله‌گی اولین اثرش را با الهام از ماجراجوی‌های اقیانوس آرام در مجلۀ مدرسه‌اش به چاپ رساند.

«ولادیمیر ناباکوف»/ تاکسیدرمیست حشرات
پیش از این‌که ولادیمیر ناباکوف به همراه خانواده‌اش از اروپا فرار کند، چندین رمان‌ به زبان روسی‌ به چاپ رسانده بود. او در امریکا به کالج «ولزلی» و سپس به «هاروارد» رفت و سپس مسوول بخش تاکسیدرمی پروانه‌ها در موزیم جانورشناسی شد. او چندین اثر قابل اعتنای پژوهشی دربارۀ پروانه‌ها و شب‌پره‌ها نوشت و هر تابستان با همسرش «ورا» به روستا می‌رفت تا نمونه‌هایی جدید برای آزمایش‌هایش جمع کند. زمانی که ناباکوف تصمیم گرفت چرک‌نویس یکی از رمان‌های ناتمامش را در آتش بسوزاند، این «ورا» بود که او را منصرف کرد و وادارش کرد با ادامۀ این کار «لولیتا» را بنویسد. این کتاب در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید.

«جورج اورول» / افسر پولیس
جورج اورول، خالق «۱۹۸۴»، در ۱۹ ساله‌گی به عنوان نیروی پولیس سلطنتی هند ثبت نام کرد و در برمه شروع به کار کرد. او پس از فعالیت در نقاط مختلف این کشور، به تب دنگی مبتلا و به انگلیس بازگردانده شد. اورول سپس پولیس سلطنتی انگلیس را رها کرد و به لندن رفت تا نویسنده‌گی را به طور جدی دنبال کند. تجربیات او در برمه الهام‌بخش نگارش‌ رمان «روزهای برمه‌یی» (۱۹۳۴) و مقالۀ‌ «شلیک به یک فیل» (۱۹۳۶) شد.

«جان اشتاین‌بک» / راهنمای تور
جان اشتاین‌بک نویسندۀ رمان معروف «خوشه‌های خشم» راهنمای تور و محافظ محل تخم‌ریزی ماهیان در دریاچۀ «تاهویی» بود که با اولین همسرش «کارول هنینگ» آشنا شد. این دو خیلی زود با هم ازدواج کردند و حرفۀ پولیش مجسمه‌های تزیینی را با هم شروع کردند.
در همان سال «فنجان طلا» اولین رمان اشتاین‌بک به چاپ رسید. وقتی حرفۀ مشترک او با همسرش با شکست مواجه شد، والدین اشتاین‌بک به او کمک مالی فراوانی کردند، اما او تصمیم گرفت نویسنده‌گی را به عنوان شغل اصلی‌اش برگزیند. «موش‌ها و آدم‌ها» ششمین رمان اشتاین‌بک در سال ۱۹۳۷ چاپ شد.

«برام استوکر» / منتقد تیاتر
زمانی که برام استوکر به عنوان منتقد تیاتر در روزنامۀ «دوبلین ایونینگ میل» قلم می‌زد، نقدی بسیار قوی دربارۀ «سر هنری ایروینگ» بازیگر نقش «هملت» نوشت که توجه این هنرپیشه را به خود جلب کرد.
ایروینگ این نویسنده را در هوتل «سوربورن» به شام دعوت کرد. این دو به دوستان خوبی برای هم تبدیل شدند و دو سال بعد استوکر پیشنهاد ایروینگ را برای مدیریت سالن تیاتر «لیسیوم» لندن قبول کرد.
خالق «دراکولا» طی ۲۷ سال که این سمَت را داشت، دستیار شخصی ایروینگ بود و در همان حین نوشتن را هم کنار نگذاشت. او با الهام از سفری که به منطقه‌یی در شمال یورکشایر داشت، رمان «دراکولا» را نوشت و در سال ۱۸۹۷ آن را به چاپ رساند.

«کورت ونه‌گات» / مدرس
کورت ونه‌گات در زمان جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی رفت، اسیر شد و مدتی را در یک یخچال گوشت حبس شد. او پس از جان سالم به در بردن از این تجربیات تلخ و عجیب، همکاری خود را به عنوان روزنامه‌نگار با یک مجله شروع کرد. از خالق «سلاخ‌خانۀ شماره پنج» خواسته شد دربارۀ یک مسابقۀ اسب گزارش بنویسد که طی آن یکی از حیوانات با شکستن نرده‌ها، سعی داشته از میدان مسابقه فرار کند. ونه‌گات روی برگه‌یی این جمله را نوشت و دفتر مجله را برای همیشه ترک کرد: «اسب از روی نرده‌های لعنتی پرید.»
او سپس در کارخانۀ «جنرال الکتریک» نیویارک مشغول به کار می‌شود اما یک سال بعد این شغل را هم ترک می‌کند. سال ۱۹۵۲ ونه‌گات اولین رمانش را با نام «پیانوی خودنواز» منتشر کرد. علی‌رغم طی کردن پله‌های نخستین دنیای نویسنده‌گی، ونه‌گات شغل‌های روزانۀ‌ بسیاری از جمله مسوولیت تبلیغات بازرگانی و تدریس زبان انگلیسی را هم تجربه کرد. زمانی که «گهوارۀ گربه»ی او به کتابی پرفروش تبدیل شد، ونه‌گات در دانشگاه «یووا» تدریس می‌کرد.

گرفته شده از:
www.seemorgh.com/culture

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.